محل تبلیغات شما



 

خبر از من داری؟…


 

خبر از من داری؟…

خبر از دلتنگی های من چطور؟

و آن پروانه های شادی که در نگاهم بودند…

خبرش رسیده که مرده اند؟

هیچ سراغ دلم را میگیری؟

کسی خبر داده که آب رفته ام از خستگی؟

مچاله ام از دلتنگی؟

آه… که هیچ کلاغی نساختیم میان هم

وجدانت راحت…

خبرهای من به تو نمی رسد.


 

بـَهآنه می خــــــواهی؟

 


    

می خوآهی بـــــــروی؟

بـَهآنه می خــــــواهی؟

بگذار مـَن بهانه رآ  دستت بدهم

برو و هر کس پرسید چــــــــــــرآ

بگو :  لجــــــوج بود , همیشـــــه سـَرسختآنه عآشــــــقم بود

بگو : فـَریآد می کرد , همه جآ فریـاد می کرد که مرآ می خوآهد

بگو : درگیر بود , همیشــــــه درگیر افســــــون نگــــآهـَم بود

بگو :  بی احساس بود ,  به همه توهین ها و اخم هآیم لـَبخند میزد

بگو :  او نخواست ,  نخواست کســــی جز مـَن در دلش خآنه کند


 

 

 

ای گم شده در رویا .
ای گمشده در رویا جادو کن و پیدا شو 

من تشنه ي ديدارم آغوش مهيا شو

 

 جادو کن و پيدا شو تا شب منو نشناسه

اين از تو شکستن نيست اين اوج يه احساسه

 

وقتي همه چي اينجا بي رنگ و غم انگيزه

دنياي من بي تو تکرار يه پائيزه

 

از شوق تو سرشارم با ياد تو آوازم

پيدا شو که دنيامو با دست تو مي سازم

 

اي گمشده در رويا جادو کن و پيدا شو

من تشنه ي ديدارم آغوش مهيا شو

 

وقتي تو ازم دوري هر لحظه چه بي رحمه

تنها دل يک عاشق حال منو مي فهمه

 

 ترديد نکن از عشق ترديد نکن از ما

جادو کن و پيدا شو اي گمشده در رويا

ای ی ی  گم شده در رویا .

 


 

 

 

آدَمه دیگه

دِلِش میخواد برای یکی تَـــــــــک باشه

دِلِش میخواد یکی فقط نِوِشتِه هایِ اون رو بِخونه

دِلِش میخواد یکی فَقَط به اون اِس اِم اِس بِده

دِلِش میخواد یکی فَقَط نِگَرانِ حالِ اون بِشه

دِلِش میخواد

اون یِکی

تـــــ♥ـــــــو

باشی

آدَمه دیگه


 

 

عکس های غمگین از لحظات تنهایی

 

وقتی  که   میگیرد   دلم  تنهای  تنها  میشوم

شد  دل  اسیر  درد و غم  تنهای  تنها میشوم

حال مرا  از بیکسی  هرگز  نمی پرسد  کسی

از این  همه  جور و  ستم  تنهای تنها  میشوم

گیرد  که  باشد  قامتم  مانند  سروی   استوار

چون میشود از غصه خم   تنهای تنها  میشوم

ترس از فراق و بی کسی تنهائی و  دلواپسی

آندم  که  چیدم  روی  هم  تنهای تنها  میشوم

غم  چون  دلی  را بشکند با  دیده  گیرد  الفتی

بیرون  شود  از  چشم  نم  تنهای  تنها میشوم

وقتی  حریم  کبریا   بشکسته  از   جور  و  جفا

پا  میگذارم   در   حرم    تنهای   تنها    میشوم

هر  آنچه  بخشیدی به من یارب غم و اندوه بود

افزون  شود  لطف و  کرم  تنهای  تنها  میشوم

پائیزم و  با  شعر  خود  غم  روی  غم  انباشتم

چون  غم  نباشد  روی  غم  تنهای  تنها میشوم

 


خداجونم حتما بهش بگو .

 

 

هر برگي كه دست روزگار از دفتر زندگانيم جدا مي كند،

آرزويي شيرين را با خود به همراه دارد كه با فنا شدنش،

جزئي از وجود مرا به تباهي مي كشاند؛؛؛

و من هر روز در انتظار برگي ديگرم؛؛؛

ولي افسوس كه آن روزهاي خوش هرگز فرا نخواهند رسيد.

و شايد روزي كه از آن مي گريزم فرا رسد و من در گورستان آرزوهايم،

در زير خروارها خاك كه جسم نحيفم را در آغوش گرفته به ابديت بپيوندم.

کجا رفت اون همه دوستت دارم ها.؟

کجا رفت اون همه فدايت شوم ها.اون همه قربونت برم ها.؟

مي گفت: من بدون تو نميتونم زندگي کنم.

مي گفت: اگه از تو جدام کنن مي ميرم.

مي گفت: نکنه يه روز تنهام بزاري و بري؟؟؟

مي گفت: هر طور شده تو رو بدست ميارم.

مي گفت: تو عشق مني، عمر مني و تموم زندگي مني.

مگه ميشه اين حرفا تو خاطره ام زنده بمونه و نسوزم؟؟؟

خدايا تو که شاهد بودي اون چي بهم مي گفت.

خودت شاهد تموم يکرنگي و خلوص و پاکي عشقم بودي.

خودت مي ديدي و نظاره گر بودي که چقدر صادقانه دوستش داشتم.

راستي خدا جونم ازش بپرس و بهش بگو: چرا تنهام گذاشت.

بهش بگو: من خودم شاهد بودم که اون چقدر صادقانه دوستت داشت.

پس چرا با احساساتش بازي کردي و با رفتنت آتيشش زدي؟؟؟

خداجونم حتما بهش بگو و جوابمو بده.منتظرم

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

باحال و ردیف